اینکه چرا آدمی تصمیم به خودکشی میگیرد، به علل فراوانی بستگی دارد؛ افسردگی، خشم، کنترل نکردن هیجان، بحران هویت و... برعکس نگاه عموم جامعه، الزاما فرد نباید افسرده باشد و افسردگی نتیجهاش حتما خودکشی نیست. گفتوگو نکردن، بزرگترین علت این موضوع است. هر انسانی نیاز دارد با فردی مطمئن حرف بزند، خالی شود، کمک بطلبد تا بتواند خوب زندگی کند. حتی روانشناسان نیز خودشان به کمک احتیاج پیدا میکنند و یاری میگیرند. ای کاش یادبگیریم گفتوگوی مفید و موثر داشته باشیم. نکته قابل توجه در خودکشی این است که فرد تحت شرایط یا افکاری، تصمیم نسنجیده میگیرد و با روشی به زندگی خود پایان میدهد و شجاعانه، عاقلانه، مدبرانه و مرگ خودخواسته نامیدن خودکشی اصلا درست نیست. آیا فردی که خودکشی میکند، شجاع است؟ خیر، گیج و ناتوان است. آیا فردی که خودکشی میکند، مدبر است؟ نه چون اگر مدبر بود، راهکار بهتری مییافت. پس چرا مرگ خودخواسته، چرا شجاعت و... هر کلمه بار معنایی گسترده و عمیقی دارد. خواندن تیترها و متنهایی که خودکشی را شجاعانه یا تصمیم درست دانستهاند، بسیار نگرانکننده است و نمیتوان مطمئن نبود افرادی به خودکشی تشویق نشوند. چون کلی دست و کف و هورا دیدهاند. کاش بهجای عادیانگاری خودکشی و پذیرفته شدنش با این شکوه و عظمت، در جامعهای که شادی کمیاب است، امیدواری نایاب و افکار پریشان است خوب به هم گوش کنیم، خوب همدلی کنیم، خوب راهنمایی کنیم و کمک تخصصی بگیریم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد